بچگی یعنی...!!!

بچگی یعنی: وقتیکه فاصله ی دستشویی تا اتاقمونو می دویدیم و از اینکه لولو ما رو نمی خورد فریاد می زدیم، ھـــــوراااا

 

از هیچ کار بچگیم پشیمون نیستم ، جز اینکه آرزو داشتم بزرگ شم ...

 

کیف مدرسه را گوشه ای پرت کرد و به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت. وارد مغازه شد با ذوق گفت : ببخشید یه کمربند می خواستم ، آخه فردا تولـد بابامه. مغازه دار : به به . مبارک باشه ..

چه جوری باشه ؟

چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ؟!

پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت ..فرقی نداره ، فقط ... فقط دردش کم باشه !!