یک جوان خام انگلیسی به شیخنا گفت: یا شیخ ، مسیح مرده زنده می کرد, موسی ید بیضاء داشت عصا یش را به مار تبدیل می کرد . اما شما و اسلامتان هیچ معجزه ای ندارید. دین که بدون معجزه نمی شود! اکسپلین فور آس پلیز !
شیخنا بفرمود : ای جوانک ، دو یو نو هاو تو اسپیک اسپنیش ؟ جوان انگلیسی بگفت : نو آی دونت .
شیخ کتابی به زبان اسپانیایی به وی داده و گفت: روزی سه بار صبح ظهر و شب , بیست صفحه از این کتاب را بخوان!
جوان انگلیسی بگفت: یا شیخ ما را اسکل کرده ای؟ آی تلد یو بیفور،آی دونت آندرستند اسپنیش مگر دیوانه ام کتابی را که نمی فهمم بخوانم؟
شیخنا بفرمود: خب نادان معجزه ی ما همین است که چهارده قرن تمام مردم کتابی را با ذوق و شوق تمام می خوانند که نمی فهمند و بدون وضو هم به آن دست نمی زنند.
جوانک نعره ای بکشید و در دم جان داد .
|
در دانشگاه استنفورد ، استاد در حال شرح دادن مفهموم بازاریابی به دانشجویان خود است.
روزی
مریدی از شیخ پرسید یا شیخ تفاوت مگس و پلنگ در چیست؟
شیخ
از این تضاد همی جفت کردندی و دست بر گریبان و محاسن و خشتک کشید
و
بعد از دمی گفت:
مگس
را وقتی میرینی،میبینی و پلنگ را وقتی میبینی میرینی!
مریدان
که این شیوایی کلام را دیدند،ریدند و به رشته کوه های آلپ فرار کردندیه
:))))))))))