میگویند مردى در حرم امام رضا اختیار إدرارش را إز دست داد و در صحن او شاشید.
مردم خشمگین شدند به سمت او هجوم برده و خواستند که او را بکشند.
مرد که هوش و فراستى داشت فریاد زد که اى مردم من شاش بند بودم و امام رضا مرا شفا داد.
به یک باره مردم شاش او را بعنوان تبرک به سر وصورت خود مالیدند !!!!!!