سلام به دوستان شهاب دانش قم
تا آخرین هماهنگی ها با استاد باقری قرار شد امتحان کارگاه سیار در
یک گروه و در روز ۱۷/۴/۸۹ ساعت ۱۰صبح برقرار شود .
از طرفی برای درس محیط های چند رسانه ای استاد اقبال :اگر
سولات مربوط به ارائه های دانشجویان را استاد اقبال برای
من ایمیل کردند حتما روی سایت خواهم گذاشت .
ایمیل اینجانب :a_cia31@yahoo.com
عشق مانند ساعت شنی می ماند قلب را پرمی کند، مغز را خالی.
----------------------
می خواهی پس از مرگ فراموش نشوی یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشه
یا کاری کن که قابل نوشتن باشه!
----------------------
در بن بست همیشه راه آسمان باز است،
پرواز را باید آموخت!
----------------------
مرد پولداری در کابل، در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله رستورانی ساخت که در آن موسیقی بود و رقص و به مشتریان مشروب هم سرویس می شد.
ملای مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند.
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و یگانه جایی که خسارت دید، همین رستوران بود که دیگر به خاکستر تبدیل گردید.
ملای مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیر دوام نکرد. صاحب رستوران به محکمه شکایت کرد و از ملای مسجد تاوان خسارت خواست.
ملا و مومنان البته چنین ادعایی را نپذیرفتند.
قاضی هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلو صاف کرد و گفت:
نمی دانم چه حکمی بکنم. من هر دو طرف را شنیدم. از یک سو ملا و مومنانی قرار دارند که به تاثیر دعا و ثنا باور ندارند از سوی دیگر مرد می فروشی که به تاثیر دعا باور دارد
همکلاسی گرامی:
اینکه با وجود این لبهای شتری و چشمای وقزده و پوست مثل تهدیگ عدسپلو، زحمت زدن یه رژ لب هم به خودت نمیدی، بخاطر زیبایی سادگی شما نیست، اعتماد به نفس کاذب متاسفانه معضل بزرگیست!
همکار محترم:
درست است که چند روزی تا عید مانده ولی اگه فقط اینبار ناپرهیزی کنید و چند روزی زودتر حموم بروید، بنده شخصا تضمین مینمایم که به هیچکدام.....
بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید جالبه....
ادامه مطلب ...جاهای خالی رو با چه اعدادی باید پر کرد؟ 10, 20, ....., 15, 1000, ......, 16 عجله نکنید! 10, 20, 3, 15, 1000, 60, 16 ده بیست سه پونزه هزارو شصت و شونزه |
تفاهم به سبک دلفینی
همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روشهای منحصر به فردی داریم.
بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد.
اما چگونه میتوانیم کلیدی پیدا کنیم که روابط خانوادگی، عاطفی و حرفهای ما را تسهیل کند؟ و چگونه میتوانیم راهحلی بیابیم که برای همه اشخاص راضیکننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟
نویسندگان کتاب راهبرد دلفینی کلید این امر را تنها در همکاری و انعطافپذیری میدانند. آنها معتقدند که به طور کلی، انسانها را همانند موجودات دریایی میتوان به 3 طبقه تقسیم کرد: ماهیهای کپور، کوسهها و دلفینها.
دسته اول: ماهیهای کپور هستند که همیشه ماهیهای قربانیاند زیرا پیوسته توسط دیگر ماهیها خورده میشوند. در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسانها نیز چنین هستند؛ یعنی برخی از انسانها در زندگی خود نقش ماهی کپور را بازی میکنند. آنها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.
ابراز عشق یک عرب به همسرش:::::::عزیزم ، در
صحرای قلبم تو تنها شتری
نگاه منطقی غضنفر به زندگی : تا حالا فکر کردی
اگه توماس ادیسون نبود..مجبور بودیم تو تاریکی تلویزیون نگاه کنیم
به یارو می گن دگرگونی یعنی چه ؟ می
گه یعنی این گونی نه . یک گونی دیگه
تعریف دانشجو: موجودى نحیف، عصبى، بى پول و
شبیه به انسان، که از تخم مرغ، گوجه و نیکوتین تغذیه می کند و دشمنى عجیبى با کتاب
دارد
به غضنفر میگن نظرت راجع به مار چیه ؟ میگه حیون
خوبیه فقط حیف که همش دُمه
بچه از باباش می پرسه: بابا! تو بهشت زنها
از شوهراشون جدا زندگی می کنند یا با هم هستن؟ باباهه می گه: بچه جون! اگه زنها با
شوهراشون یک جا باشن که اونجا دیگه بهشت نمی شه
یه روز غضنفر داشته از جلوی یه دختره رد
میشده.با سر میخوره زمین.برا ی اینکه کم نیاره به دختره میگه حرکتو داشتی؟
به غضنفر می گن: فهمیدی زلزله اومد؟ می گه:
نه! من روم اون ور بود
به یارو میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم
برمیگردم
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از
شیشه پاک کن استفاده می کنم
غضنفر مربی فوتبال میشه شماره 10 رو میاره
بیرون دو تا 5 می فرسته تو بازی
بارالها
برای همسایه ای که نان مرا ربود نان،
برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی،
برای آنکه روح مرا آزرد بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق
میطلبم.
دکتر علی شریعتی
کوچ بنفشه ها
در روزهای آخر اسفند،
کوچ بنفشه های مهاجر،
زیبا است.
در نیم روز روشن اسفند،
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد،
در اطلس شمیم بهاران،
با خاک و ریشه
- میهن سیارشان-
در جعبه های کوچک چوبی،
در گوشه خیابان، میآورند:
جوی هزار زمزمه در من،
میجوشد:
ای کاش....ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه ها در جعبه های خاک یک روز میتوانست،همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.در روشنای باران،در آفتاب پاک.
شفیعی کدکنی