خواب دیدم قیامت شده است
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم : «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت : «میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم : «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لِنگش کشیم و به تهِ چاله بازگردانیم !
----------------------------------------------
دکتر علی شریعتی:
اگر آنها نام خویش را به نان فروختند من بر آب دادم. اگر آنها لذت بردند من غم آوردم و اگر آنها همچمون عنصری ز زرآلات خوان گستردند من همچو مولوی در آفتاب شکفتم و در خورشید سوختم. سفره از دل گستردم و مائده از درد نهادم و شراب از خون سر کشیدم. ...
---------------------------------------
گناه من نیست اگر بعد از «تو»، «او» آمد، تقصیر قوانین دستوری است
--------------------------------------
زندگی گاهی همان کاسهء قدیمی مادر بزرگ است که تویش انار دان می کنی و منتظر می نشینی تا کسی بیاید
-------------------------------------
baraye ensane nabina,shishe o almas farghi nemikone,,,, pas age kasi ghadre toro nado0nest,,o0n vaght fekr nakon ke to shishe i,,balke fekr kon o0n adame nabinast.....
-----------------------------------------
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرون آورد. در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر را زیاد می کند !!! منصرف شد
-----------------------------------------
یه کاغذ سفید هر چقدرم که تمیز باشه کسی قابش نمیگیره ، برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت
----------------------------------------
امیدوارم که دانه ای بر خاک بفشانی،
هر چند خرد بوده باشد،
و با روئیدنش همراه شوی،
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
ویکتور هوگو
----------------------------------------
زندگی ((مجذور )) آینه است.
زندگی گل به ((توان)) ابدیت
زندگی ((ضرب)) زمین در ضربان دل ما
زندگی ((هندسه)) ساده و یکسان نفسهاست.
---------------------------------------
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند. (دکتر علی شریعتی)
---------------------------------------
در سبدی عشق به نیل تو سپردم
نگهشدار به موسی شدنش می ارزد
-----------------------------------------
فرخنده شبی بود که آن دلبر مست
آمد ز پی غارت دل تیغ به دست
غارت زده ام دید خجل گشت دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست
----------------------------
پاسخ جالب آلبرت انیشتین به خواستگارش
می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت انیشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !
اقای " انیشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !
------------------------------------------
یک ملا و یک راهب که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند ، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد.
وقتی ان دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. راهب بلا درنگ دخترک را برداشت و از رودخانه گذراند.
آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام ملا که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:« دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف بر خلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»
راهب با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
------------------------------------------
Albanian - Te dua
Arabic - Ana behibak (to male
Arabic - Ana behibek (to female
Armenian - Yes kez sirumen