-
بخند دیگه...!!!
شنبه 24 تیر 1391 22:50
. زوج خوشبخت : زن لال ـ مرد کر زوج غریبه : زن کارمند ـ مرد کارمند زوج مبارز : زن با سواد ـ مرد بیسواد زوج با تفاهم : زن زشت ـ مرد زشت زوج شکاک : زن خوشگل ـ مرد خوشتیپ ... زوج بدبخت : زن پولدار ـ مرد بی پول زوج عاقل : زن مجرد ـ مرد مجرد زوج ایده آل :یافت نمی شود ... . کاش یکی بود تو اینترنت چایی پخش میکرد دیگه از پا...
-
پیغام مصطفی تاج زاده برای "رادان"، در مورد جمع آوری کراوات...!!!
سهشنبه 20 تیر 1391 16:03
دوستان عزیز من سیاسی نیستم و فقط این مطلب رو گذاشتم تا هرکس نظرش رو بده... به نقل از فخرالسادات محتشمی پور، همسر مصطفی تاج زاده : به آقای رادان سلام برسان و بگو برادر من شما صبح که از خواب بیدار می شوی یک نگاه به نوک پا تا فرق سر بیندازی می فهمی غربی بودن یعنی چه! از کفش و جوراب و شلوار و پیراهن و لباس زیر و کاپشن و...
-
شیرازی...!!!
سهشنبه 20 تیر 1391 15:53
--- به بچه شیرازی میگن بزرگ شدی میخوای چکاره شی؟ میگه: "بازنشسته" تفاوت را احساس کنید !!! شاعر اصفهانی : بدنبالت میام هر جا که باشی شاعر شیرازی : سر راهت نشینم تا بیایی یه ضرب المثل شیرازی میگه "من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی چه کسی بنشیند؟ بهانه های شیرازی : حالو روز شنبه ای حالو اول صبحی حالو سر ظهری...
-
تلخند...!!!
یکشنبه 18 تیر 1391 09:20
توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد ..... یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم ..... آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش ..... همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟ پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله...
-
چند لحظه لبخند...!!!
دوشنبه 12 تیر 1391 20:55
شاعر میگه: زن زیبا بود در این زمونه بلا درجایی دیگر: بلا ای بلا دختر مردم... در جایی دیگر: بلا ملا بلا بلا بلا...میخرم واست طلا ملا نتیجه: شاعر نداریم که یه مشت خانوم باز داریم...!! زن : عزیزم ، دنبال چی میگردی ؟شوهر : هیچیزن : هیچی !؟یه ۴ ساعتی هست زل زدی به اون قباله ازدواج مون!شوهر : دنبال تاریخ انقضا شم !...
-
خدایا کفـــ ـر نمیگویم ..!!!
چهارشنبه 7 تیر 1391 15:22
خدایا کفـــ ـر نمیگویم .. پریشـــانم، چه میخواهی تو از جانــم ، مرا بی آنکـــه خود خـــواهم اسیر زندگــی کردی.. خــداونـــدا تو مسئــولی .. خـــداوندا تو تنهایی و من تنــها ، تـــو یکتایی و بی همتا ، ولیکن من نه یکتایم نه بی همـــتا فـــقــط.. تـــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــهـای...
-
چند لحظه لبخند...!!!
شنبه 3 تیر 1391 23:19
ملت تو ایمیل های عاشقانه؛ به درجاتی رسیدن که ابو سعید ابالخیر تو عرفان نرسیده بود *** تو کانال چنل وان اذان لس آنجلس رو پخش میکرد، بابا بزرگم خونه مون بود،پرسید: اذانه اهوازه یا تهران؟ گفتم نه بابا هیچکدوم! اذان لس آنجلسه! میگه :همین دیگه! اگه شعور داشتی با اذان شوخی نمیکردی ..! *** پسر داییم دوم دبستانه امروز داشتم...
-
اوس اصغر به دخترش شبنم، گفت، بنشین که صحبتی دارم،...!!!
یکشنبه 28 خرداد 1391 00:28
شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام، چون که امروز با خبر شده ام، که تو در کوچه ای همین اطراف، با جوانی جُلنبر و الاف، سخت سرگرم گفت و گو بودی ، چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟ رفته بالا فشارم ای گاگول، سکته کرده ام مطابق معمول، ای پدر سوخته ، بدم الان ، پدرت را درآورد مامان، میروی "داف" میشوی حالا؟ فکر کردی که من...
-
قانون های نانوشته...!!!
شنبه 20 خرداد 1391 11:53
- کافیه سیم جارو برقی رو جمع کنی! اون موقع است که آشغالا یکی یکی خودشونو بهت نشون بدن ! - ﺍُﺩﮐﻠﻦ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ 3 ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ! بعد یه ﺳﯿﮕﺎﺭ 200 ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ...! - دقیقا وقتی داری با بابات راجع به گرفتن ماشین حرف میزنی ، همون لحظه تلویزیون یه برنامه پخش میکنه درمورد تاسف بارترین تصادف...
-
یک سکانس از زندگی...!!!
پنجشنبه 18 خرداد 1391 23:13
برق رفته بود و بهیاری که برای کمک به زائو آمده بود ناچار شد از دختر سه ساله زائو کمک بگیره دخترک سه ساله چراغ قوه را نگه داشت و با چشم های گردشده شاهد تولد برادرش بود. بهیار بچه را از دوپا گرفت و زد توی پشتش و بچه گریه کرد بهیار از دخترک پرسید: راجع به چیزی که دیدی چی فکر می کنی؟ بچه گفت: اون از اول هم نباید می رفت...
-
و خدایی که در این نزدیکیست،..!!!
پنجشنبه 18 خرداد 1391 21:06
و خدایی که در این نزدیکیست،لای گلهای حیاط، بر سر طفل یتیم، سر سجاده تو،ته چشم مادر ،و چنان نزدیکست که نمی پنداری از زمانی که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.... از حرف های...
-
شیشه...!!!
چهارشنبه 10 خرداد 1391 15:36
برای پدری که بنزین را ریخت روی دخترش و او را چسباند به بخاری تا زنده زنده بسوزد، دیر است خواندن این یادداشت... بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید برای پدری که بنزین را ریخت روی دخترش و او را چسباند به بخاری تا زنده زنده بسوزد، دیر است خواندن این یادداشت برای پسری که سر پدرش را با کارد کند آشپزخانه برید هم دیر است،...
-
میخی افتاد،...!!!
چهارشنبه 10 خرداد 1391 15:28
میخی افتاد، بخاطرمیخی نعلی افتاد، بخاطرنعلی اسب افتاد، بخاطراسبی سواری افتاد، بخاطرسواری جنگی شکست خورد، بخاطرشکستی مملکتی نابودشد، وهمه ی اینهابخاطرکسی بودکه میخ راخوب نکوبیده بود
-
قدر هر کسی رو بدونید تا یه روزی پشیمون نشید ....!!!
چهارشنبه 10 خرداد 1391 15:26
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت. تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را...
-
پیشاپیش روز پدر مبارک...!!!
یکشنبه 7 خرداد 1391 22:59
سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش ! به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!! سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار...
-
چارلی چاپلین...!!!
یکشنبه 7 خرداد 1391 22:57
من اگر پیامبر بودم، رسالتم شادمانى بود بشارتم آزادى و معجزه ام خنداندن کودکان... نه از جهنمى مى ترساندم و نه به بهشتى وعده میدادم...تنهامى آموختم اندیشیدن را و "انسان" بودن را ...
-
انیشتین , چارلی چاپلین ...!!!
یکشنبه 7 خرداد 1391 22:55
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت : می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟ "این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"! چارلی هم با خنده می گوید : ... تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟ "این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد"!
-
بخونید و بخندید...!!!
پنجشنبه 4 خرداد 1391 20:54
بچه که بودم شناسنامه داداشم گم شد الان دوازده سال میگذره ولی هیچکس نمیدونه که شناسنامش رو گرو گذاشتم تو کلوپ سر کوچه و یه سگا گرفت بر روی ادامه مطلب در ذیل کلیک کنید ********** به جـــــــــــــــان خودم...به روووووووح خودش قسم اگه خود امام الان بیاد درس وصایا رو امتحان بده میوفته ********** از فیسبوک میخواهم محدودیتی...
-
تنها راه برای رسیدن به امریکا...!!!
پنجشنبه 4 خرداد 1391 20:39
باید بتونم خودم رو تو یه ارتفاع مناسب قرار بدم که موتور پیش رانی که تعبیه دیدم اینکارو انجام میده و به جاذبه غلبه می کنه بعد که زمین شروع می کنه به چرخیدن من سرجام ثابتم انقدر سرجام می مونم تا اینکه همینطور که تو شکل می بینید آمریکا برسه به من و به محض اینکه مجسمه ی آزادی رو دیدم اون موتور لعنتی رو خاموش می کنم و با...
-
حرف های ماندگار...!!!
سهشنبه 2 خرداد 1391 15:59
هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد؛ تنها، انسان بودن کافی است. ( آلبر کامو ) صدای بلند را همه می شنوند، هنر، شنیدن سکوت است.
-
انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند...!!!
سهشنبه 2 خرداد 1391 15:50
با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت . در سبد جلو، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم. به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم. در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می...
-
لیست تلفن ...!!!
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 22:08
لیست تلفن یک دختر : مامی ددی آبجی نازم امیر “پرشیا ” امیر “فرمانیه ” مانی BMW مهسا جوجو عباس گلدیس عباس ایران زمین عباس عشقم مهتاب سعید خاله سعید پسر خاله مهتاب سعید عشقم پیمان مانتو فروشی اپیلاسون گل یخ آرایشگاه گل ناز لیست تلفن یک پسر : بابا مامان محسن گامبو دایی اکبر عمه فاطی سحر عشقم جواد قلیون مرتضی نصاب...
-
وصیت پنگوئن به پسرش...!!!
سهشنبه 26 اردیبهشت 1391 21:30
پسرم من این رو در حال فرار از دست یه شیر دریایی مینویسم. فقط این رو بدون: اگه طبیعت تو رو انداخته وسط قطب جنوب، و همزمان خشتکت رو تا این حد پایین قرار داده که نتونی بدوی، و تنها وسیله ی دفاعیت رو دوتا بال قرار داده که روی هم مساحتشون اندازه یه دمپایی نمیشه، بدون که طبیعت میخواد چیزی رو بهت بگه...... میخواد اینو بگه که...
-
سلامتی پنگوئن...!!!
سهشنبه 26 اردیبهشت 1391 21:27
سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ....
-
خیلی قشنگه...!!!
یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 21:43
از فروشنده پرسیدم قیمت دلار چنده؟ جواب داد الان؟ یا الان؟ یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن، بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه، بعد این سکههای یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد ... عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم "آورین آورین" فقط چند کشور دیگه مونده تا بگیم ، مرگ بر جهان...
-
مطالب باحال...!!!
یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 21:17
روز تولدم مامانم میگه :”،برو جارو و گردگیری کن، شب مهمونا میان. میگم:مامان من تازه به دنیا اومدم،برم جارو کنم؟ رفته زیر پتو میگه : من هم تازه زاییدم، باید استراحت کنم !!!! ☹ ☺ ☹ ☻ ☹ ☺ ☹ ☻ ☹ ☺ ☹ ☻ بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید تروخدا دیگه تکنولوژی بیشتر از این پیشرفت نکنه! ما نمیتونیم بخریم هی الکی حسرت...
-
مریدی از جناح چپ , شیخ ...!!!
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 17:31
مریدی از جناح چپ خود را نزد شیخ رسانیده و ازایشان پرسیدند: مولایی، از برای چه مردمان بلاد کفر در آسانسور همگی رو به در می ایستند در حالی که در مملکت ما مردمان رو به یکدیگر بایستند. آیا از محبت و احترام به یکدیگر است؟ شیخ(روحی و ارواحنا له الفداه) فرمودند: خیر، ایشان ترس از حرکت دیپلماتیک دارندی. مریدان چون این جواب...
-
ماجرای کفش های ملانصرالدین...!!!
یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 21:14
ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد. در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند.... بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید. ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد. در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که...
-
پیراهن قرمز...!!!
یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 11:49
یه کشتی داشت رو دریا میرفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمهاش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن ! کشتی همینطوری راهشو ادامه میداد که دوباره رسیدن به یه سری دزد دریایی دیگه! باز دوباره...
-
مکاتب بشری با تعریف ساده...!!!
یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 17:41
رئالیسم : دو گاو دارید، ازدواج می کنید، اما هنوزهم خودتان آنها را می دوشید . رمانتیسم : دو گاو داریم، عاشق هم می شوند . فمینیسم : دو گاو دارید، حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید . بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید سوسیالیسم : دو گاو دارید، یکی را نگه می دارید، دیگری را به همسایه خود می دهید . کمونیسم : دو گاو دارید،...