«گفتا که میبوسم تو را»
گفتا که می
بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتـــــــم کـــــــه صــــد ســــــــال دگــــــــر امــــــــروز و
فـــــــــردا مــی کنــــــ
سلام.
سوال من شامل جواب نمیشد یا اینکه چون سرتون شلوغه وقت نکردین که جواب بدین.
من هنوز رو حرفم هستم و فکر می کنم که نمیشه آدم هم یه دنده باشه و هم منطقی
راستی نگفتین منو با کی اشتباه گرفتین!!!!!
چه جالب.....
معنی منطق هم فهمیدیم
(لزومی نداره این نظرو تایید کنید،چون فقط برای خودتون نوشتم)
ببین دوست خوبم
مهم نیست که منو تو کی همو دیدیم و نظر گذاشتیم برای هم مهم اینه که میای به بلاگم و نظر میزاری برام