با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت.
در سبد جلو، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم.
به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم.
در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم .
بدین گونه است که در باره خود بهتر از او داوری می کنیم، بی آن که بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما
با همین شیوه می اندیشد.
پائولو کوئیلو
لیست تلفن یک دختر :
مامی
ددی
آبجی نازم
امیر “پرشیا”
امیر “فرمانیه”
مانی BMW
مهسا جوجو
عباس گلدیس
عباس ایران زمین
عباس عشقم
مهتاب
سعید خاله
سعید پسر خاله مهتاب
سعید عشقم
پیمان مانتو فروشی
اپیلاسون گل یخ
آرایشگاه گل ناز
لیست تلفن یک پسر :
بابا
مامان
محسن گامبو
دایی اکبر
عمه فاطی
سحر عشقم
جواد قلیون
مرتضی نصاب
ممد/گاراژ
ممد/گاراژ2
اصغر کباب
خاله ۱
خاله ۲
خاله ۳
بابک ساقی
سیامک ساقی
علی ساقی
بهنام مکان!!
پسرم
من این رو در حال فرار از دست یه شیر دریایی مینویسم.
فقط این رو بدون:
اگه طبیعت تو رو انداخته وسط قطب جنوب، و همزمان خشتکت رو تا این حد پایین قرار
داده که نتونی بدوی، و تنها وسیله ی دفاعیت رو دوتا بال قرار داده که روی هم مساحتشون
اندازه یه دمپایی نمیشه، بدون که طبیعت میخواد چیزی رو بهت بگه...... میخواد اینو
بگه که تو فقط یه منبع غذایی هستی!....
(حکایت مااست....)
سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ....
از فروشنده پرسیدم قیمت دلار چنده؟
جواب داد الان؟ یا الان؟
یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن، بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه، بعد
این سکههای یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد ...
عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم "آورین
آورین"
فقط چند کشور دیگه
مونده تا بگیم ، مرگ بر جهان !
با دلار ٢٢٠٠ تومن، احتمالاً بزودى شاهد پدیده " بازگشت مغز ها " خواهیم
بود
...
الان تازه می فهمیم
اصحاب کهف چه حالی داشتن وقتی بیدار شدن دیدن پولشون دیگه
ارزش نداره!!!! فقط فرقش اینه که اونا سیصد سال خوابشون برد ولی ما هر روز صبح
این حس بهمون دست میده!!!
موضوع انشا::: تحریمات
خود را چگونه گذراندید؟
فکر کنم اوضاع کشور
خیلی خرابه چون شبکه خبر امروز دوبار راجع به فواید پوست خیار برای صورت گفت!
بعضی وقتا که میبینم هیچ غلطی نمیتونم بکنم، یاد این میفتم که آمریکا هم از
همین جا شروع کرد !!
دلم یه کم آروم میشه!
جـدیــــــداً
بهتـــــره مـوضــــوع انشــــا بچــــه هــــآ تـــو مـــدرسـه
بشـــه : علـــم بهـتـــــر اســـت یــا سکـه ؟
روز تولدم مامانم میگه :”،برو جارو و گردگیری کن،
شب مهمونا میان.
میگم:مامان من تازه به دنیا اومدم،برم جارو کنم؟
رفته زیر پتو میگه :
من هم تازه زاییدم، باید استراحت کنم !!!!
☹☺☹☻☹☺☹☻☹☺☹☻
بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید
ادامه مطلب ...
مریدی
از جناح چپ خود را نزد شیخ رسانیده و ازایشان پرسیدند:
مولایی، از برای چه مردمان بلاد کفر در آسانسور همگی رو به در می ایستند در حالی
که در مملکت ما مردمان رو به یکدیگر بایستند. آیا از محبت و احترام به یکدیگر است؟
شیخ(روحی و ارواحنا له الفداه) فرمودند:
خیر، ایشان ترس از حرکت دیپلماتیک دارندی.
مریدان چون این جواب بسیار درست را از شیخ شنیدند افسارها گسیختند و چون یوزی
تیزپا راهی بیابان شده و در آنجا اختلافات فرهنگی با یکدیگر مرتفع بکردند
ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد.
در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر
کدام را که می خواهد انتخاب کند....
بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید.
ادامه مطلب ...
یه
کشتی داشت رو دریا میرفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای
دریای
رو دید. سریع به خدمهاش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون
پیراهن
قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد
و
دزدای دریایی شکست خوردن!
کشتی
همینطوری راهشو ادامه میداد که دوباره رسیدن به یه سری دزد دریایی
دیگه!
باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشینو اون پیراهن قرمز منم
بیارین
تنم کنم!! خلاصه، زدن دخل این یکی دزدا رو هم آوردنو باز به
راهشون
ادامه دادن.
یکی
از ملوانا که کنجکاو شده بود از ناخدا پرسید: ناخدا، چرا هر دفعه که
جنگ
میشه پیراهن قرمزتو میپوشی؟ ناخدا میگه: خوب برای اینکه توی نبرد
وقتی
زخمی میشم، پیراهن قرمزم نمیذاره خدمه زخمای منو خونریزیمو ببینن
در
نتیجه روحیهشون حفظ میشه و جنگ رو میبریم.
خلاصه،
همینطوری که داشتن میرفتن، یهو 10 تا کشتی خیلی بزرگ دزدای
دریایی
رو که کلی توپ و تفنگ و موشکو تیر کمونو اکلیل سرنج و از این چیزا
داشتن
میبینن. ناخداهه که میبینه این دفعه کار یه کم مشکله، داد
میزنه:
خدمه سریع برای نبرد آماده بشین ضمنا پیراهن قرمز منو با شلوار
قهوهایم
بیارین!!
رئالیسم:دو گاو دارید، ازدواج می کنید، اما هنوزهم خودتان آنها را می دوشید.
رمانتیسم: دو گاو داریم، عاشق هم می شوند.
فمینیسم: دو گاو دارید، حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.
بر روی ادامه مطلب در زیر کلیک کنید