کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

کی میگه همه مطالب باید به هم ربط داشته باشند؟!!

هر چی دوست داری ( قاطی و پاتی )!!!!!

حرفهای زن ومرد در مواقع مختلف زندگی...!!!

سفره عقد
زن :عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.
مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

روز زن
زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه
مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

روز مرد
زن :وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.
مرد:حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

روز بعد از تولد بچه
زن:وای مامانی بازم گرسنه هستی , (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی)
مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است)

چهل سال بعد
زن :عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم
مرد :یعنی دیگه کیک نخوریم

دو ثانیه قبل از مرگ
زن :عزیزم همیشه دوستت داشتم
مرد: گشنمه

وصیت نامه
زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!
مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید

اون دنیا
زن : خطاب به فرشته ی مسئول :خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من(((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت)))
مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن

قصد بی ادبی نداریم...بلکه مطلب کاملا علمیست و کاربردی...!!!

بنام خدا

4 سال دیگه سن خانومی که الان 22 سالشه 8 برابر سن بچش میشه، پدر بچه الان کجاس؟

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

Agar sene bache (x) bashe

Darim:    22+4=8(x+4)

  =    >      26=8x+32

  =    >      8x=26-32

  =    >      -6/8

  =    >      -3/4 sal

  =    >      -9 mah

یعنی بچه 9 ماه دیگه به دنیا میاد پس:

پدر بچه الان با مادر بچه ..........   بلهههههههه!

نامه پسر عرب به پدر...!!!

پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد:

«برلین فوقالعاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم میکنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا میشوند.»

مدتی بعد نامهای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید:

«بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر!»

فقط ۱۸+.......!!!!!!!

 لطفا مطلب زیر را فقط در صورت دارا بودن ۱۸+ بخونید و نظر بدید.....ممنون 

در راستای اعلان بخشنامه‌ای‌ به بوتیک‌ها با مضمون: نمایش عمومی کروات و پاپیون ممنوع است. مانکن‌ها باید بدون سر باشند و برجستگی‌های بدنشان معلوم نباشد...



*بخش‌نامه به میوه‌فروشی‌ها*

·         نمایش عمومی هویج و بادمجان ممنوع است

·         آویختن موز در مقابل مغازه ممنوع است و روی لیموهای درشت و آبدارحتما باید با پارچه ضخیم و گشاد پوشانده شود

·         خیار تنها با ارائه‌ی سند ازدواج و پس از استعلام فروخته شود

ادامه مطلب ...

ابتکار...!!!!

یکی از غذاخوری‌های بین‌راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود:

شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد.

راننده‌ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوش‌جان کرد

بعد از خوردن غذا سرش را پایین انداخت که بیرون برود، ولی دید که خدمتگزار با صورتحسابی بلند بالا جلویش

سبز شده است. با تعجب گفت:

مگر شما ننوشته‌اید که پول غذا را از نوه من خواهید گرفت؟!

خدمتگزار با لبخند جواب داد: چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه‌تان خواهیم گرفت،

ولی این صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست

 

صبر - یک حکایت قدیمی


صبر - یک حکایت قدیمی

شیخ  به پاره ای از مریدانش دستور داد تا برای رسیدن به صبر
چهل روز در بیابان معتکف بشدندی، مریدان شوریده حال شدندی
 و از شیخ پرسیدندی که یا شیخ، راه دیگری هم برای به دست آوردن صبر موجود باشدندی؟
 شیخ فرمود آری، یک ساعت استفاده از اینترنت پر سرعت ایران
 مریدان همی نعره ای کشیدندی و راه بیابان پیش گرفتندی

خدایا زن چه موجودیه؟ ...!!!


 

بنده خدایی ، کناراقیانوس قدم می زد،وزیر لب دعایی را هم زمزمه می کرد . نگاهى به آسمان

آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت :

خدایا ! میشه تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟

ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت

و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید

که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟

مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت :

ای خدای کریم از تو می‌خواهم جاده‌ای بین کالیفرنیا و هاوایی

بسازی تا هر وفت دلم خواست در این جاده رانندگی کنم!! از

جانب خدای متعال ندا آمدکه:

ای بنده‌ی من! من ترا بخاطر وفاداری‌ات بسیاردوست

می‌دارم و می‌توانم خواهش تو را برآورده کنم اما هیچ میدانی

انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هیچ میدانی ‌که باید ته

اقیانوس آرام را آسفالت کنم؟ هیچ میدانی چقدر آهن و سیمان

و فولاد باید مصرف شود؟ من همه‌ای اینها را می‌توانم انجام

بدهم! اما آیا نمی‌توانی آرزوی دیگری بکنی؟

مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت:

اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن

بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى

احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که

چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟

صدایی از جانب باریتعالى آمد که:

 

ای بنده من! آن جاده‌ای را که خواسته‌ای، دو بانده باشد یا چهار بانده!!؟؟

 

اگر کریستوفر کلمب ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا ....!!

 

اگر کریستوفر کلمب ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای٬ باید وقتش را به جواب دادن به همسرش٬ در مورد سوالات زیر می گذراند:


 - کجا داری میری؟
 
 - با کی داری می ری؟

- واسه چی می ری؟

- چطوری می ری؟

- کشف؟

-برای کشف چی می ری؟

- چرا فقط تو می ری؟

.

- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!

- می تونم منم باهات بیام؟!

-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

- بده لیستو ببینم!

- حالا کِی برمی گردی؟

- واسم چی میاری؟

.

- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!

- جواب منو بده؟

- منظورت از این نقشه چیه؟

- نکنه می خوای با کسی در بری؟

- چطور ازت خبر داشته باشم؟

- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟

- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!

.

- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!

- خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!

من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!

-چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟

.

- اصلا من می خوام باهات بیام!

- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!

- واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!

- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!

- خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!

.

- راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟

 

متن خوشامدگویی جدید در هواپیمایی جمهوری اسلامی

سلام و صلوات بر روح تمام مسافرین عزیز
ورود شما را به پرواز ابدی هواپیمایی جمهوری اسلامی خوشامد می گوییم.
خداوندا! مشیت خودت را در رسیدن و لقا خود بر ما قرار ده و سرعت آن فزون فرما.
مقصد ما به احتمال 99% بهشت موعود و به احتمال 1% مقصدی که بر روی بلیط درج شده می باشد.
بستن کمربندها اصلا ضرورتی ندارد، چرا که بستن و نبستن آن برای ورود به بهشت الزامی نمی باشد.
در صورت بروز اشکال درسیستم هوای کابین ماسک هایی از بالای سر شما آویزان خواهند شد که شما قبل از آن رایحه ی خوش ملائکه را احساس خواهید کرد.
خواهشمند است هنگام سقوط خونسردی خود را حفظ نموده تا بتوانید اشهد خود را صحیح قرائت نمائید.
ارتفاع پرواز به تدریج و شاید هم ناگهانی به صفر خواهد رسید، اما هیچ جای نگرانی نیست. چرا که یک باره تا آسمان هفتم اوج خواهیم گرفت و هوای بهشت هم بسیار عالی گزارش شده است.
خلبان پرواز، مرحوم شهید کاپیتان بهشت زاده و ارواح گروه پروازی جایگاه ابدی خوبی را برای شما آرزومندند.

« چو هرگز نیابی نشانی ز شوی ز گهواره تا گور دانش بجوی! »


« چو هرگز نیابی نشانی ز شوی

ز گهواره تا گور دانش بجوی! »

 

این هم دلیل:

 

از این رو که وقتی تو شوهر کنی

دگر هیچ نتوان کنی جست و جوی

 

بخر، زایمان کن، بروب و بپز

بدوز و اتو کن، بساب و بشوی

 

بیا و برو، میهمانی بده

شود استراحت، تو را آرزوی!

 

نداری اگر خانه، سالی دو بار

تو با شوهرت می روی کو به کوی

 

مبادا که چیزی بخواهی از او

تو باید شوی همسری صرفه جوی

 

وگر همسرت مایه دار است هم

مبادا دوتا باشه تنبانِ اوی!

 

بخواهی اگر شوهری سر به راه

برس دائما هی به روی و به موی

 

اپیلاسیون، رنگ، مش، های لایت

که با دیدن تو بگویند:« ووووی

 

شب امتحان بی شب امتحان

والا برد شو ز تو آبروی!

 

نباید بگیری تو هیچ استرس

شب امتحان هی شوی ترشروی

 

بگوید که برگرد پیش بابات!

برایش اگر آوری نیمروی!

 

 

یکی او یکی بچه ها مانعند

که حفظت شود جزوه ها مو به موی

 

رسد مادر ِ شوهرت هم ز راه

برای کمی غرغر و گفت و گوی!

 

قدم رو رود روی اعصاب تو

به کلی بریزد به هم خلق و خوی!

 

به دنبال او هی ز در می رسند

یکایک عموزاده ها و عموی!...

 

از این رو مجرد اگر مانده ای

به اعصابی آرام دانش بجوی